سنوار/مردی که خدا خواست اسطوره شود ✍️علیرضا معراجی

ماناسپهر

سینوار(سنوار)
سنور در ادبیات عرب معانی مختلفی دارد از جمله سرزمین و مرز و او در نقطه ی منفی مرز که از نقطه ی صفر به دشمن نزدیک تر بود شهید شد
سنوار سالها در زندان صهیونیست ها بود
اما خدا نخواست بی نام و نشان در زندان بمیرد و نامش در میان نام ها نباشد
خدا نخواست نام سنوار در تاریخ گم شود
و خون سنوار بخشکد
خدا خواست سنوار جانانه بمیرد
و عاشقانه در جلوی چشم میلیاردها آدم
فریاد بزند:
که مرگ با عزت، بهتر از زندگی با ذلت است
خدا خواست که مرگ سنوار حماسه خلق کند
و شعری حماسی شود
در گوش زمان سروده شود
و روح مرده و وجدان خفته ی بشر هزاره سوم را زنده کند
سنوار نامی است که از امروز به نام های حماسه سازان تاریخ اضافه شد
او به اسطوره ای تبدیل شد که آغازی دیگر بر یک مبارزه برای نسل های امروز و فرداست
تاریخ تکرار می شود و نام ها ماندگار
سنوار آدم عجیبی بود، سرنوشتش را به خدا سپرده بود و خدا چنین بزرگش کرد
او سالها پس از اسارت در پشیمانی صهیونیست ها در لیست ترور قرار گرفته بود
و سالها زیر نگاه تیز و ریز دوربین ها و نرم افزارها زندگی می کرد
دشمن او را در دوردست ها جستجو می کرد اما دشمن که نمی تواند مفهوم شجاعت و خط سرخ شهادت که امتیاز برگزیدگان است را درک کند
عرصه را بر دشمن نامرد تنگ می کرد
نیروها را فرماندهی می کرد، در میان مردم بود،عشق می ورزید و می جنگید
و مردنمایان نامرد روزگار گاهی او را به جاسوس بودن، گاهی به فرار و گاهی هم به مخفی شدنش متهم می کردند
اما او از رگ کردن به دشمن نزدیک تر بود
نوع مرگ سنوار را خدا تعیین کرد که شهادت و اسطوره ای برای تمام تاریخ شود
سنوار نامی که ماندگار شد
مردی که حذف نشد بلکه اسطوره شد
خدای من:
در روزگار ما چقدر حق و باطل هویدا و عریان هستند
چقدر حق و باطل از هم تفکیک شده اند
در سالهای اخیر چه مردان باصفا و نشان داری که رفتن شان نشان از یک راز دارد
از بین ما رفتند
خدای من:
چقدر این روزها پر راز و رمزند و به تاریخِ حماسه ها نزدیک تر
چقدر این‌روزها خونین ند
چقدر این‌روزها یهود شاخ و شانه می کشد
چقدر این روزها به تشخیص مرد از نامرد شبیه است
به قول شاعر:
ما زنده ایم هنوز
اما لباس هایمان مرده
ما برای جنگیدن
هنوز حرف داریم
آنقدر که هیچ شاعری
حاضر به صلح نیست