مهران نقطه ای آرمانی که به تمام ایران تبدیل شده است/ هفت منزل با زائران اربعین در مرز مهران    ✍️فرشته قاسمیان

ماناسپهر – نخستین تلألو های نور خورشید بر کوههای اطراف شهر نمایان است و نوید طلوع یک صبح تابستانی داغ را می دهد، ۲۷ مرداد ماه ۱۴۰۳، مصادف با دهم ماه صفر و چند روزی به برگزاری حماسه باشکوه اربعین مانده است.

قرار است گروهی از خبرنگاران به همت اداره کل ارشاد اسلامی استان ایلام برای بازدید و تهیه گزارش های خبری به مرز مهران عازم شوند، در واقع از همان آغاز شماره معکوس شروع اربعین روزانه یک گروه به مرز اعزام می شوند، امروز نیز یکی از آن روز هاست که من هم همراه دیگر همکاران عازم مرز مهران هستم. استان کوچک ایلام در ایام اربعین تبدیل به تمام ایران و جهان می شود و مرز مهران نقطه ثقل این میزبانی می شود، خبرنگاران استان نیز روایتگران این صحنه های دلدادگی هستند.
شاید در گذشته های دور هیچ کس فکرش را نمی کرد که استان ایلام و مرز پُر تردد مهران، میزبان این حجم انبوه از زائران کربلا و عتبات عالیات باشد، زائرانی از اقصی نقاط ایران و جهان، مرزنشینان و چادرنشینیانی که روزگاری در کنار مرز و در خلوت بیابان‌های بهاری مهران، زندگی می کردند، هرگز تصور نمی کردند که در اربعین مهران، یکپارچه تبدیل به زائران کوی دوست شود، مهران خلوت و سکوت، گذشته های دور حالا خود تبدیل به کربلایی از یاران حسین(ع) شده، مهران حالا تبدیل شده به نینوای سال ۶۱ هجری قمری اما این بار، همه یکصدا فریاد لبیک یا حسین را سر می دهند، حسین در سرزمین نینوا تنها بود، اما اینجا مهران است و گمگشته حسین(ع) در اینجا دلدادگیست..
از خیال های دور دراز به ادره کل ارشاد اسلامی استان بر می گردم، صبح دل‌انگیز آغاز شده و ما هم در میان خنکای دم صبح، به سوی مهران رهسپار می شویم، با وجود اینکه چند روزی به اربعین مانده، هیچ گره ترافیکی در جاده های مواصلاتی مشاهده نمی شود و این نشان دهنده ی این است که جاده های استان به نسبت سال‌های قبل بهتر شده، در میانه راه زائرانی را می بینم که از هوای خنک صبح نهایت استفاده را می برند و البته در کنار موکب های بین راهی،همانند موکب شرکت گاز در سه راهی جندالله که با استقبال زائران نیز مواجه است.
هر چه به طرف مهران نزدیک تر می شویم، بر گرمای سوزان آفتاب اضافه می شود، نزدیک مهران دیگر وسایل خنک کننده هم جوابگو نیست و خود را در دریایی از حرارت زیاد می بینی که راه فراری از این گرما هم نیست.
پس از استراحتی کوتاه در شهر مهران به طرف پایانه مرزی به راه می افتیم، وقتی وارد پایانه و گیت های ورود و خروج زائران شدم، خیلی دلم می خواست از این زائران مشتاق بپرسم، چرا در این ازدحام و شلوغی و گرمای بی حد، کربلا را انتخاب کرده اید؟ دلیل این همه شور و اشتیاق برای حضور در روز اربعین چیست؟

در سر راه زائرانی که می خواهند از مرز خارج شوند، می ایستم، عجله دارند، بعضی از آنها حاضر به گفتگو نیستند و می گفتند از همراهان جا می مانیم، از سر راهشان کنار رفتم و همراه با جمعیت شدم،
منزل اول- در کنارم زنی جوان راهپیمایی می کرد که گویی در این عالم نبود، با صدای نوحه با خود زمزمه می کرد، رهسپاریم به سوی کربلا….صدایش زدم، نگاهش را به سویم چرخاند و اشک هایش سرازیر، گفت نوحه حسین(ع) مرا به عالم دیگر می برد، گفتم چرا در این گرما و شلوغی به کربلا می روی؟ گفت اگر از آسمان آتش ببارد باید اربعین کربلا باشم، پیاده‌روی اربعین حرکت در مسیر ظهور امام عصر (عج) است، مسیر اربعین، مسیری برای زمینه‌سازی ظهور است، در این مسیر کسانی هستند که همه وجود خود را در راه عشاق امام قرار می‌دهند و این همان شاخصی است که ما را به سمت ظهور می‌رساند، دست در دست دخترک خردسالش راهش را کج می کند، گفتم یک عکس به یادگار مهمان قاب دوربینم باش، لبخند زد و گفت همسرم هم باید در این قاب باشد، برای همسرش دستی تکان می دهد و او هم سرعت به طرف ما می آید، دختر کوچکشان نازگل نام دارد و از مشهد الرضا آمده اند، آن لحظه در قاب دوربینم ثبت می شود، نازگل و خانواده اش را به خدا می سپارم.

 

 

منزل دوم؛ این زائر مادری است که با لطف و محبت بی حد، دست دختر کوچکش را گرفته و با آرامش با او صحبت می کند، نام دخترش را می پرسم! جواب می دهد، فاطمه یسنا، بدون اینکه سئوالی بپرسم، مادر فاطمه یسنا گفت: از وقتی یادم می آید، آرزو داشتم اربعین کربلا باشم و حالا دقیقه به دقیقه به آرزویم نزدیک تر می شوم و خدا را شاکرم که می توانم قطره ای از دریای اربعین باشم.

 

 

منزل سوم- زائر دیگر دخترک خردسالی است در حدود هشت یا نه سال، لبخند زنان در کنار مادر و خاله اش راه می رود، از همان لحظه آغاز توجهم به سویش جلب می شود، با آن لبخند معصومانه اش نگاهم می کرد، از مادرش اجازه گرفتم و این زائر کوچک هم صحبت شدم، نامش حلما بود، گفتم چرا می خوای بری کربلا؟ با همان لبخند دلنشینش گفت: امام حسین را خیلی خیلی دوست دارم، لپاش گُل انداخته بود، کنار مادرش ایستاد و لبخند زیبایش در قاپ دوربینم ثبت شد.

 

 

 

منزل چهارم- این زائر هم مادری است که با یک دست کالسکه کودک خردسالش را گرفته و دست دیگرش بر روی صورت کودکش قرار دارد، از او اجازه می گیرم که لحظه ای کوتاه از وقتش را به من بدهد، اجازه می دهد، گفتم در این گرمای سوزان با این بچه؟ بغض می کند، گریه امانش نمی دهد، اشک هایش همانند سیل جاری می شوند، سکوت می کنم، اشک هایش را پاک می کند و با بغض می گوید، دخترعزیز تر از جانم را دکتر ها جواب کرده اند، امیدم بعد از خدا، فقط امام حسین(ع) است، نگاهم که به کودکش می افتد، معصومانه نگاهم می کند، دلم ریش می شود، من هم بغض می کنم و سکوت… مادر همراه با سیل اشک هایش به راه امیدش ادامه می دهد.

 

 

منزل پنجم- دختری جوان، شاد و خندان راهپیمایی می کند، نزدیکتر که می شوم، شادیش را به من هم انتقال می دهد، از او می پرسم چرا مرز مهران را برای ورود به کشور عراق انتخاب کرده؟ پاسخ می دهد این مرز امنیت بیشتری دارد و نزدیک تر است، از خدمات دهی پایانه مرزی مهران رضایت داشت و در آخر گفت، اگر هزار بار دیگر هم به کربلا بیایم باز مرز مهران را انتخاب می کنم و با لبخندی به راه خود ادامه داد.

 

 

منزل ششم- در میان جمعیت هستم، مادری همراه پسر کوچکش در کنارم راه می رود، پرسیدم آیا از خدماتی که در مرز مهران انجام می شود، رضایت دارد؟ هر سال بهتر از قبل می شود، از مهمان نوازی مردم مهران و استان ایلام تشکر کرد، پسر کوچکش محمد صدرا نام دارد ، می پرسم چرا با وجود این گرما و ازدحام دوست داری به کربلا بروی؟ مسیر اربعین، پُر از زببایی، انسانیت و زمینه سازی برای ظهور امام زمان(عج) است، در حقیقت ما سربازان امام غائب هستیم و مسیر اربعین، مسیری برای رسیدن به ظهور است، محمد صدرا و مادرش با حرکت دست، از من خداحافظی می کنند و به راهشان ادامه می دهند.

 

 

منزل هفتم – مرد جوانی همرا با دو فرزندش در میان جمعیت هستند، فرزندانش دو پسر دوقلوی دوست داشتنی هستند که شیطنت کودکی از سر و رویشان می بارد، پدرشان می گوید برای بار سوم است که به اربعین می روم و انتخابم برای هر سه بار مرز مهران بوده، چون کوتاه ترین مسیری است که می توانی خود را از طریق آن به کربلا برسانی و در آخر صحبت از زحمات همه مردم ایلام و شهر مهران برای زائران اربعین تشکر کرد، دو قلو ها و پدرشان لبخند زنان از من دور می شوند و به سوی خروجی ها مرزی به راه می افتند.
نزدیک ظهر است و صدای اذان در پایانه مرزی مهران پخش می شود، در پایانه مرزی سردار شهید قاسم سلیمانی مرز مهران، نشست خبری حمزه محمدی مقدم مدیر عامل جمعیت هلال‌احمر، با حضور خبرنگاران برگزار می شود، محمدی مقدم به شرح اقدامات خود در ایام اربعین می پردازد و از حضور خبرنگاران برای نشر جلوه های باشکوه اربعین تشکر می کند، پس از استراحتی کوتاه، دوباره به خیل عظیم زائران ملحق می شویم، با وجود گرمای بی سابقه هوا و هشدار مکرر مسئولین برای تردد زائران در شب و خنکی هوا، به علت شدت گرما، اما باز پایانه مرزی مملو از زائران است، گویی دریای اربعین به اقیانوسی می ماند که هر لحظه متلاطم تر می شود.