نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
ویژه تر از اینها، بوی کاغذ کاهی با آن رنگ کرم تیره اش، بوی مداد تراش شده و کتاب های نو، بوی خوش نوی لباس ها و کیف و کفش های با ذوق و خنده از ته دل پوشیده شده، بوی خوراکی ها و ساندویج های فلافل و خیارشورهایشان در زنگ های تفریح، بوی […]
ویژه تر از اینها، بوی کاغذ کاهی با آن رنگ کرم تیره اش، بوی مداد تراش شده و کتاب های نو، بوی خوش نوی لباس ها و کیف و کفش های با ذوق و خنده از ته دل پوشیده شده، بوی خوراکی ها و ساندویج های فلافل و خیارشورهایشان در زنگ های تفریح، بوی گچ، آشناهای قدیمی ای هستند که مشاممان را می نوازند و پر از عطر دیروزها و خاطرات شیرین دهه ی شصت می کنند.
کدام دانش آموز دیروز با شنیدن این واژه ها پر از حس کودکی نمی شود!؟ پر از لبخند و بغض، دوستی های بی ریا و خنده های از ته دل، صفا کردن های زنگ تفریح، دویدن و بازی های کودکی، گریه های زودگذر،خندیدن های گاه و بی گاه و…!؟
این خاطرات اما، برای دانش آموز دیروز که اکنون معلم امروز است، رنگ و صفای دیگری دارد، چرا که هر ساله این حس و حال را می چشد، نه به آن صورت که از سر، گذشت! چرا که اکنون نه او کودک است و نه زمانه اش زمانه ی گذشته، اما هر سال این شانس را دارد که خاطرات گذشته را مرور کند و برای لحظه ای هر چند کوتاه، خود را غرق در گذشته ببیند و با یاد آن روزها لبخند بزند، بغض کند، دلش برای خاطراتش بگیرد و هوای کودکی هایش، دلش را بنوازد.
اکنون اما، خبری از دفترهای کاهی، نیمکت های بزرگ، گچ و تخته سیاه نیست، از گذشته های رویا گونه ی دهه ی شصت، چیزی نمانده، همه رفته اند، اما حس و حال آن روز های آن دهه ی ویژه را، اکنون، کودکان فرداهای ما با همان معصومیت کودکانه دارند، به چهره هایشان که در هیاهوهایشان سر صف نگاه می کنی، برای لحظه ای خودت را جست و جو می کنی، گویی به دنبال گمشده ای هستی، خودت را می یابی در چهره ی کودکانه ی تک تک شان. لبخندی بر لبانت می نشیند و با بغضی برای کودکی از سر گذشته ی خودت، خوشحال هستی، خوشحال از اینکه آن کودک دیروز با آن حس و حال تکرار نشدنی، معلم اکنون است و کودکانی را به او می سپارند که گویی کودکی های خودش هستند، آن نسلی که امکانات چندانی، مانند اکنون نداشت، اما چنان قوی و پرامید ادامه داد که اکنون هیچ کس اندازه ی او دل بسته نیست. دل بسته ی دل دادن و ارزانی داشتن علمش به کودکانی که روزی خودش جای آنها بوده، پشت نیمکت ها، همانند آنها، نشسته. اگر چه اکنون از آن نیمکت ها نیز چیزی جز یادشان نمانده، اما این کودکان، این موجودات دوست داشتنی و معصوم و پرانرژی پشت نیمکت های زمانه ی خود، نشسته اند که وقتی نگاهشان می کنی، با تمام ذوقی که در چشمانشان میبینی. خود را آماده ی لبریز کردنشان می کنی و بر خود می بالی که آری اکنون نوبت توست که برای آنها بسرایی و بنوازی و درس محبت بدهی، همان تویی، کودکی از اعماق گذشته های سخت و شیرین و پرخاطره، از دل دهه ای سخت و شیرین، همان تویی!! دهه شصتی دوست داشتنی، همان دهه ی خیلی دور خیلی نزدیک!!
با آرزوی موفقیت برای همه ی کودکان سرزمینم
این مطلب بدون برچسب می باشد.
ایلام- او را «عروس زاگرس» میخوانند و به «سرزمین طلوع خورشید» شهره است؛ سرزمینی که برگ برگ درختان بلوط و بنهاش، در کنار شکوه و زیبایی کوهها و جنگلهایش در بهار و پاییز و زمستان، جلوهای از فرّ و شکوهمندی پیش چشمها میگشاید.
ماناسپهر - بانک صادرات ایران در سال 1403 با اختصاص بیش از 58 هزار میلیارد ریال وام قرضالحسنه، بیش از 69000 فقره وام فرزندآوری پرداخت کرد.
ماناسپهر - رئیسکل بیمه مرکزی در ادامه سفرهای استانی خود از شعبه اراک بیمه ملت بازدید کرد.
ماناسپهر - فوتبال یکی از محبوبترین ورزشها در جهان است و به ویژه در بین بچهها جذابیت زیادی دارد. این ورزش نه تنها به تقویت مهارتهای جسمانی کمک میکند، بلکه روحیه همکاری و کار تیمی را نیز در کودکان تقویت میکند.